به دست آوردن دل مامان
یک شب که توی ماشین بودیم و داشتیم می رفتیم با هم خونه مادرجون و پدربزرگ شما توی ماشین داشتی با صدای بلند همش بابا تو صدا می زدی و می گفتی بابا (با اون صدای قشنگت) و بابایی هم جوابت روی می داد و بعد از کلی بابا گفتن یهویی همین طور که توی بغلم نشسته بودی سرتو برگردوندی طرف من و گفتی ماما با این ماما گفتنت بهم فهموندی که تو روهم میتونم صدا کنم و دل منو به دست آوردی که نکنه یک وقت نارحت شده باشم تا رسیدن به مقصد دائم ماما و بابا می گفتی تازه وقتی که رسیدیم خونه مادربزرگ براشون تعریف کردم که تو توی ماشین چیکار کردی بعد تو دوباره پشت سرهم با اون صدای نازت گفتی ماما بابا همه با هم خندیدیم
نویسنده :
مامان علی اصغر
13:01